تپش قلـــب تو
من ندانم که پس از مرگ چه ها خواهم شد!!!!
روی این خاک قریب...
عاقبت خاک گل کوزه گران خواهم شد!!!!!
تا که از خاک تنم و ز خون بدنم
کوزه گر کوزه ی یک آدم دیگر سازد !!!
یا شوم مهر به یک سجده ی طولانی شیخان عجم
شایدم تربت پاک عربی کنج حرم
تا که از ترس خداوند رحیم
عابد اهل ریا نیز تیمم کند از خاک تنم!!
یا که خشتی بشوم محکم و سفت
از پی چیدن یک برج بلند
که رسیده ز زمین تا به خدا
تا زنم لاف خداوندی و سرور بشوم بر عالم!!!
یا که خاکی که گل سرخ بروید از من...
تا شوم رابط زوجی عاشق،
که دهند هدیه گل سرخ به هم!!
عاقبت کوزه خر و کوزه گرم خاک شود...
عابد اهل ریا ، شیخ عجم خاک شود...
برج و باروی رسیده به خدا خاک شود....
عاقبت هرچه که هستیم همه خاک شویم...
از پس آیینه ها پاک شویم....
نوشته شده در پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:,ساعت
19:20 توسط ممد نبودی ببینی| 30 نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |